گذشتهی ساده:
tankedشکل سوم:
tankedسومشخص مفرد:
tanksوجه وصفی حال:
tankingشکل جمع:
tanksتانکر، مخزن، باک، بشکه
an oil tank
مخزن نفت
gasoline tank
باک بنزین
(نظامی) تانک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldiers climbed into the tank, preparing for battle.
سربازان به داخل تانک رفتند و برای نبرد آماده شدند.
The tank's ammunition was loaded and ready for combat.
مهمات تانک پر شده و آمادهی نبرد بود.
استخر، دریاچهی مصنوعی، تنگ
The fish tank in the living room was sparkling clean.
تنگ ماهی در اتاق نشیمن بسیار تمیز و درخشان بود.
The tank was a popular spot for swimming and picnics in the summer.
استخر مکانی محبوب برای شنا و گردش در تابستان بود.
پوشاک تاپ رکابی، زیرپوش رکابی
I need to buy a new tank for summer.
برای تابستان باید یک زیرپوش رکابی جدید بخرم.
His favorite tank is a bright red color.
تاپ رکابی مورد علاقهاش رنگ قرمز روشن است.
اقتصاد شکست خوردن، موفق نشدن، ورشکسته شدن، زمینگیر شدن، از بین رفتن، خدشهدار شدن، کاهش یافتن، از ارزش افتادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
The scandal caused the company's reputation to tank overnight.
این رسوایی باعث شد که شهرت این شرکت یک شبه خدشهدار شود.
Despite their best efforts, the team's performance tanked.
علیرغم تلاش عالی آنها، عملکرد تیم کاهش یافت.
The restaurant's popularity tanked after the health code violation.
محبوبیت این رستوران پس٬از نقض قوانین بهداشتی کاهش یافت.
عامدانه باختن، نتیجه را واگذار کردن
The team decided to tank their final game.
تیم تصمیم گرفت آخرین بازی خود را واگذار کند.
The player chose to tank on purpose to avoid facing a tougher opponent in the next round.
بازیکن عامدانه باختن را انتخاب کرد تا در دور بعدی با حریف سختتر روبهرو نشود.
(عامیانه) 1- باک را پر کردن 2- میگساری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tank