Aquarium

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable
  آکواریوم، آبزی‌دان
  • - The aquarium was filled with colorful tropical fish.
  • - آکواریوم پر از ماهی‌های رنگارنگ گرمسیری بود.

  • - She spent hours watching the mesmerizing creatures in the aquarium.
  • - او ساعت‌ها را صرف تماشای موجودات مسحورکننده‌ی آکواریوم کرد.
• noun countable
  موزه‌ی آکواریوم، نمایشگاه جانوران و گیاهان آبزی، شیشه‌ی بزرگی که در آن ماهی و جانوران دریایی را نمایش می‌دهند
  • - We spent the afternoon exploring the aquarium's diverse marine life.
  • - بعدازظهر را صرف گشتن در حیات دریایی متنوع نمایشگاه‌ آکواریوم کردیم.

  • - I love visiting the aquarium to observe all kinds of fascinating sea creatures.
  • - من عاشق بازدید از موزه‌ی آکواریوم برای مشاهده‌ی انواع موجودات دریایی جذاب هستم.