با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vibrant

ˈvaɪbrənt ˈvaɪbrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
مرتعش، لرزان، به تپش درآمده، درحال جنبش، تکریری، پرطراوت و چالاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- vibrant quivering telegraph wires
- سیم‌های مرتعش و لرزان تلگراف
- a vibrantly colored painting
- نقاشی دارای رنگ‌های زنده
- The grass was a vibrant green.
- چمن رنگ سبز درخشانی داشت.
- vibrant streets
- خیابان‌های پرجنب‌و‌جوش
- a vibrant woman
- یک زن سرزنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vibrant

  1. adjective alive, colorful
    Synonyms: active, animated, dynamic, electrifying, energetic, lively, peppy, responsive, sensitive, sound, sparkling, spirited, vigorous, virile, vital, vivacious, vivid, zesty, zippy
    Antonyms: colorless, dull, pale
  2. adjective throbbing
    Synonyms: aquiver, consonant, oscillating, palpitating, pulsating, pulsing, quaking, quivering, resonant, resounding, reverberant, ringing, sonorant, sonorous, trembling
    Antonyms: quiet

ارجاع به لغت vibrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vibrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vibrant

لغات نزدیک vibrant

پیشنهاد بهبود معانی