مرتعش، لرزان، به تپش درآمده، درحال جنبش، تکریری، پرطراوت و چالاک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
vibrant quivering telegraph wires
سیمهای مرتعش و لرزان تلگراف
a vibrantly colored painting
نقاشی دارای رنگهای زنده
The grass was a vibrant green.
چمن رنگ سبز درخشانی داشت.
vibrant streets
خیابانهای پرجنبوجوش
a vibrant woman
یک زن سرزنده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vibrant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vibrant