شکل جمع:
pondsآبگیر، برکه
The pond was teeming with frogs.
آبگیر مملو از قورباغه بود.
The children enjoyed feeding the ducks at the neighborhood pond.
بچهها از غذا دادن به اردکها در برکهی محله لذت میبردند.
آبگیر کردن، آبگیر ساختن، برکه درست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineers ponded the waterway to control flooding in the area.
مهندسان آبراه را برای کنترل سیلاب در منطقه آبگیر کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pond» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pond