فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dew

duː djuː djuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dews

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    شبنم، ژاله، شبنم زدن، شبنم باریدن
    • - the dews of night
    • - ژاله‌ی شب، شبنم شبانگاهی
    • - The leaves were wet with dew.
    • - برگ‌ها از شبنم خیس بودند.
    • - the golden dew of sleep
    • - (شکسپیر) شبنم زرین خواب
    • - The dew of God's grace lay over them.
    • - باران رحمت خداوند شامل حال آنان گردید.
    • - I wiped the dew on the dying baby's face.
    • - دانه‌های عرق را از چهره‌ی کودک درحال مرگ پاک کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dew

  1. noun moisture
    Synonyms: condensation, water droplets

ارجاع به لغت dew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dew

لغات نزدیک dew

پیشنهاد بهبود معانی