گودال، چالهی فاضلاب، چالاب، دستانداز
The car passed over a puddle and splashed us with muddy water.
اتومبیل از روی چالاب رد شد و ما را غرق آب گلآلود کرد.
The children jumped in the puddle.
بچهها در چالاب پریدند.
گل گرفتن، گلآلود کردن، گلی کردن، با گل پوشاندن، گلبازی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children puddled the water in the little pool.
بچهها آب حوض کوچک را گلآلود کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «puddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/puddle