شکل جمع:
reservoirsمخزن سد، دریاچهی پشت سد
The construction of the reservoir was completed last year.
ساخت این مخزن سد سال گذشته به پایان رسید.
The city gets its water supply from a reservoir.
آب این شهر از دریاچهی پشت سد تأمین میشود.
گنجینه، اندوخته، مخزن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His mind was a reservoir of learning.
مغز او گنجینهای از دانش بود.
my reservoir of physical energy
ذخیرهی انرژی بدنی من
the reservoir of a kerosene lamp
مخزن چراغ نفتی
پزشکی منبع (بیماری) (نوعی میزبان بیماریزا از عفونت که بهصورت بلندمدت وجود دارد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
Scientists have been studying the bird population as a potential reservoir for the virus.
دانشمندان جمعیت پرندگان را به عنوان منبع احتمالی ویروس مورد مطالعه قرار دادهاند.
The discovery of a new reservoir for the disease has raised concerns among public health officials.
کشف منبع جدیدی برای این بیماری نگرانیهایی را در میان مقامات بهداشت عمومی ایجاد کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reservoir» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reservoir