با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Reservoir

ˈrezərvwɑːr ˈrezəvwɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reservoirs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مخزن سد، دریاچه‌ی پشت سد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The construction of the reservoir was completed last year.
- ساخت این مخزن سد سال گذشته به پایان رسید.
- The city gets its water supply from a reservoir.
- آب این شهر از دریاچه‌ی پشت سد تأمین می‌شود.
noun countable
گنجینه، اندوخته، مخزن
- His mind was a reservoir of learning.
- مغز او گنجینه‌ای از دانش بود.
- my reservoir of physical energy
- ذخیره‌ی انرژی بدنی من
- the reservoir of a kerosene lamp
- مخزن چراغ نفتی
noun countable
پزشکی منبع (بیماری) (نوعی میزبان بیماری‌زا از عفونت که به‌صورت بلندمدت وجود دارد)
- Scientists have been studying the bird population as a potential reservoir for the virus.
- دانشمندان جمعیت پرندگان را به عنوان منبع احتمالی ویروس مورد مطالعه قرار داده‌اند.
- The discovery of a new reservoir for the disease has raised concerns among public health officials.
- کشف منبع جدیدی برای این بیماری نگرانی‌هایی را در میان مقامات بهداشت عمومی ایجاد کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reservoir

  1. noun accumulation, repository
    Synonyms: backlog, basin, cistern, container, fund, holder, lake, nest egg, pond, pool, receptacle, reserve, source, spring, stock, stockpile, storage, store, supply, tank, tarn
    Antonyms: nothingness, zilch

ارجاع به لغت reservoir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reservoir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reservoir

لغات نزدیک reservoir

پیشنهاد بهبود معانی