فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Backlog

-lɒːɡ / / -lɑːɡ ˈbæklɒɡ

شکل جمع:

backlogs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

کنده‌ی بزرگی که پشت آتش بخاری گذارده می‌شود، موجودی جنسی که بابت سفارشات در انبار موجود است، جمع شدن، انبارشدن، کار ناتمام یا انباشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The court is facing a backlog of cases.

دادگاه با دعاوی عقب‌افتاده‌ی زیادی مواجه است.

the backlog of demand for housing

تراکم تقاضا برای خانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backlog

  1. noun uncompleted work; accumulation
    Synonyms:
    supply stock store reserve(s) quantity resources inventory excess hoard reservoir stockpile

ارجاع به لغت backlog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backlog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backlog

لغات نزدیک backlog

پیشنهاد بهبود معانی