با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Backlog

-lɒːɡ / / -lɑːɡ ˈbæklɒɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    backlogs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    پس‌افت
  • noun
    کنده‌ی بزرگی که پشت آتش بخاری گذارده می‌شود، موجودی جنسی که بابت سفارشات در انبار موجود است، جمع شدن، انبارشدن، کار ناتمام یا انباشته
    • - The court is facing a backlog of cases.
    • - دادگاه با دعاوی عقب‌افتاده‌ی زیادی مواجه است.
    • - the backlog of demand for housing
    • - تراکم تقاضا برای خانه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد backlog

  1. noun uncompleted work; accumulation
    Synonyms: excess, hoard, inventory, quantity, reserve(s), reservoir, resources, stock, stockpile, store, supply

ارجاع به لغت backlog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backlog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/backlog

لغات نزدیک backlog

پیشنهاد بهبود معانی