۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Lake

leɪk leɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lakes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
دریاچه، استخر، برکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Lake Urumiah
- دریاچه‌ی ارومیه
- the lake behind Karaj Dam
- دریاچه‌ی پشت سد کرج
- a lake of hardened lava
- دریاچه‌ای از گدازه‌ی سفت‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lake

  1. noun inland body of water
    Synonyms:
    lake pond pool reservoir lagoon basin loch mere inland sea tarn creek mouth lakelet millpond spring sluice

ارجاع به لغت lake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lake

لغات نزدیک lake

پیشنهاد بهبود معانی