صفت عالی:
merestصرف، محض، خالی، تنها، انحصاری، فقط
mere will
ارادهی صرف
mere excuse
بهانهی محض
mere genius
نبوغ محض
انگلیسی بریتانیایی دریاچه، آب راکد، برکه، استخر، مرداب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a mere servant.
او یک نوکر بیش نیست.
The mere was surrounded by tall pine trees.
برکه توسط درختان بلند کاج محصور شده بود.
The children enjoyed swimming in the mere.
کودکان از شنا در دریاچه لذت بردند.
The merest mention of her husband's name upset her.
کمترین اشاره به نام شوهرش او را ناراحت میکرد.
The mere thought of his death makes me tremble.
حتی فکر مرگ او هم مرا به لرزه در میآورد.
کمترین، کوچکترین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mere