بسیار، خیلی، بسی، فراوان، زیاد
Abraham is very much in love.
ابراهیم خیلی عاشق است.
very cold
بسیار سرد
very large
خیلی گنده
واقعاً، کاملاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the very best hospital in town
(واقعاً) بهترین بیمارستان شهر
the very opposite of the truth
کاملاً خلاف واقع (یا حقیقت)
همان، خودان، عیناً، درست، درست همان، عیناً همان، خود
This is the very house I was looking for.
این درست همان خانهای است که دنبالش میگشتم.
in the very heart of the city
درست در قلب شهر
the very same ring
عیناً همان انگشتر
He was caught in the very act.
درست در حین ارتکاب دستگیر شد.
the very hat you bought
همان کلاهی که تو خریدی
-ترین
the veriest idiot that had ever come to my shop
ابلهترین فردی که هرگز به مغازهی من پا گذاشته بود
حتی، چندان، حتمی، واقعی، فعلی
The very rafters shook.
حتی تیرهای سقف هم به لرزه درآمدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «very» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/very