Indubitable

    ɪnˈdjuːbɪtəbl̩ ɪnˈdjuːbɪtəbl̩
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    adjective
    بی‌شک، بی‌تردید، بی‌چون‌و‌چرا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد indubitable

    1. adjective Established beyond a doubt
      Synonyms: certain, indisputable, positive, sure, undeniable, unquestionable, incontestable, hard, inarguable, apparent, incontrovertible, assured, irrefutable, conclusive, beyond doubt, evident, unassailable, irrefragable, open, undisputable, unequivocal
    2. adjective Not counterfeit or copied
      Synonyms: true, actual, authentic, bona fide, genuine, good, original, real, undoubted, unquestionable

    لغات هم‌خانواده indubitable

    ارجاع به لغت indubitable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «indubitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indubitable

    لغات نزدیک indubitable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند