اتحاد، وحدت، انسجام، بههمپیوستگی، همکاری، همبستگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They showed solidarity by participating in the protest.
آنها با شرکت در تظاهرات اتحاد خود را نشان دادند.
Solidarity among the team members strengthened their bond.
همبستگی بین اعضای تیم باعث تقویت پیوند آنها شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «solidarity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solidarity