آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Solidarity

ˌsɑːlɪˈderət̬i ˌsɒləˈdærəti

معنی solidarity | جمله با solidarity

noun uncountable C1

اتحاد، وحدت، انسجام، به‌هم‌پیوستگی، همکاری، هم‌بستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

They showed solidarity by participating in the protest.

آن‌ها با شرکت در تظاهرات اتحاد خود را نشان دادند.

Solidarity among the team members strengthened their bond.

هم‌بستگی بین اعضای تیم باعث تقویت پیوند آن‌ها شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد solidarity

لغات هم‌خانواده solidarity

ارجاع به لغت solidarity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solidarity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solidarity

لغات نزدیک solidarity

پیشنهاد بهبود معانی