فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consensus

kənˈsensəs kənˈsensəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    consensuses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable C2
    اجماع، اتفاق آرا، توافق، اتفاق نظر، هم‌رأیی
    • - There is broad consensus on this issue.
    • - توافق گسترده‌ای در این مورد وجود دارد.
    • - The meeting ended with a consensus to proceed with the project.
    • - جلسه با اتفاق نظر برای ادامه‌ی پروژه به پایان رسید.
    • - People can't consensus with hard position.
    • - مردم نمی‌توانند با موضع سخت به توافق برسند.
  • noun
    عقیده‌ی همگانی، نظر عمومی
    • - The consensus was to abandon the project.
    • - عقیده‌ی همگان این بود که اجرای طرح متوقف شود.
    • - The survey results showed a clear consensus among participants.
    • - نتایج نظرسنجی نظر عمومی واضحی را در میان شرکت‌کنندگان نشان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consensus

  1. noun general agreement
    Synonyms: accord, concord, concurrence, consent, harmony, unanimity, unison, unity
    Antonyms: disagreement

Collocations

  • consensus politics

    پیروی از سیاستی که مورد حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم باشد

ارجاع به لغت consensus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consensus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consensus

لغات نزدیک consensus

پیشنهاد بهبود معانی