آخرین به‌روزرسانی:

Consecutively

kənˈsekjətɪvli kənˈsekjətɪvli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور متوالی، پشت‌سر‌هم، به‌طور پی‌در‌پی، به‌ترتیب، یکی‌پس‌ازدیگری، بی‌وقفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Aryan studied for five hours consecutively.

آریان پنج ساعت به‌طور متوالی درس خواند.

Chelsea scored goals consecutively in the second half.

چلسی در نیمه‌ی دوم به‌طور پی‌در‌پی گل می‌زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She won three games consecutively, setting a new record.

او در سه بازی به‌طورمتوالی پیروز شد و رکورد جدیدی را ثبت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consecutively

  1. adverb one after another without interruption
    Synonyms:
    successively sequentially in succession progressively continuously serially

ارجاع به لغت consecutively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consecutively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consecutively

لغات نزدیک consecutively

پیشنهاد بهبود معانی