Consecutively

kənˈsekjətɪvli kənˈsekjətɪvli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور متوالی، پشت‌سر‌هم، به‌طور پی‌در‌پی، به‌ترتیب، یکی‌پس‌ازدیگری، بی‌وقفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Aryan studied for five hours consecutively.
- آریان پنج ساعت به‌طور متوالی درس خواند.
- Chelsea scored goals consecutively in the second half.
- چلسی در نیمه‌ی دوم به‌طور پی‌در‌پی گل می‌زد.
- She won three games consecutively, setting a new record.
- او در سه بازی به‌طورمتوالی پیروز شد و رکورد جدیدی را ثبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consecutively

  1. adverb one after another without interruption
    Synonyms: successively, continuously, serially, progressively, sequentially, in succession

ارجاع به لغت consecutively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consecutively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consecutively

لغات نزدیک consecutively

پیشنهاد بهبود معانی