با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Progressively

prəˈɡresɪvli prəˈɡresɪvli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more progressively
  • صفت عالی:

    most progressively

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌صورتِ تدریجی، به‌تدریج، رفته‌رفته
- The companies have progressively increased spending on marketing.
- این شرکت‌ها به‌تدریج هزینه‌های مارکتینگ را افزایش داده‌اند.
- The economy has weakened progressively since the beginning of the year.
- اقتصاد از ابتدای سال به‌تدریج تضعیف شده است.
adverb
ترقّی‌خواهانه، مترقّیانه
- To retain this momentum, we must think progressively.
- برای حفظ این شتاب، باید ترقّی‌خواهانه بیندیشیم.
- Imagine a political party that actually wants America to be governed progressively.
- یک حزب سیاسی را تصور کنید که عملاً می‌خواهد آمریکا به‌صورتِ مترقّیانه اداره شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد progressively

  1. adverb Advancing in amount or intensity
    Synonyms: increasingly, more-and-more

لغات هم‌خانواده progressively

ارجاع به لغت progressively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «progressively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/progressively

لغات نزدیک progressively

پیشنهاد بهبود معانی