فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stiffly

ˈstɪfli ˈstɪfli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

(رفتار با طرف مقابل) به‌طور رسمی و خشک، به‌طور انعطاف‌ناپذیر، به‌طور جدی

‘Thank you,’ she replied stiffly.

او به‌طور رسمی و خشک پاسخ داد: «ممنونم.»

"I don't think that it's anything to do with you," he said stiffly.

او با لحنی خشک گفت: « گمان نمی‌کنم که این ربطی به تو داشته باشد.»

adverb

به‌سختی، به‌طور سفت‌و‌سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He got up stiffly to put more logs on the fire.

به‌سختی از جا برخاست تا کُنده‌های بیشتری روی آتش قرار دهد.

The key turned stiffly in the lock.

کلید به‌سختی در قفل چرخید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stiffly

  1. adverb in a stiff manner
    Synonyms:
    rigidly stiff bolt

لغات هم‌خانواده stiffly

ارجاع به لغت stiffly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stiffly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stiffly

لغات نزدیک stiffly

پیشنهاد بهبود معانی