گذشتهی ساده:
stabilizedشکل سوم:
stabilizedسومشخص مفرد:
stabilizesوجه وصفی حال:
stabilizingپایاساختن، تثبیت کردن
تثبیت کردن، بهحالت موازنه درآوردن، پابرجا شدن یاکردن، استوار کردن، ثابت شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in order to stabilize prices
به منظور تثبیت قیمتها
the government's actions to stabilize the country's economy
اقدامات دولت برای ثبات بخشیدن به اقتصاد کشور
a rocket stabilized by a gyroscope
موشکی که تعادل آن توسط یک ژیروسکوپ برقرار میشود
a chemical substance to stabilize a fabric
مادهی شیمیایی برای پردوام کردن پارچه
گذشتهی ساده stabilize در زبان انگلیسی stabilized است.
شکل سوم stabilize در زبان انگلیسی stabilized است.
وجه وصفی حال stabilize در زبان انگلیسی stabilizing است.
سومشخص مفرد stabilize در زبان انگلیسی stabilizes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stabilize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stabilize