با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ballast

ˈbæləst ˈbæləst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ballasted
  • شکل سوم:

    ballasted
  • سوم شخص مفرد:

    ballasts
  • وجه وصفی حال:

    ballasting
  • شکل جمع:

    ballasts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    ماسه، هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی می‌ریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند، بالاست،سنگینی، شن و خرده‌سنگی که در راه‌آهن به‌کار می‌رود، کیسه شنی که در موقع صعود بالون پایین می‌اندازند، سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن، سنگین کردن
    • - the ship's ballast consisted of forty sandbags
    • - وزنه‌ی تعادل کشتی عبارت‌بود‌از؛ چهل کیسه شن
    • - They used to ballast empty ships with sandbags.
    • - کشتی‌های خالی را با کیسه‌های شن تراز نگه می‌داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ballast

  1. noun something giving balance
    Synonyms: balance, brace, bracket, counterbalance, counterweight, equilibrium, sandbag, stability, stabilizer, support, weight

ارجاع به لغت ballast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ballast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ballast

لغات نزدیک ballast

پیشنهاد بهبود معانی