گذشتهی ساده:
ballastedشکل سوم:
ballastedسومشخص مفرد:
ballastsوجه وصفی حال:
ballastingشکل جمع:
ballastsماسه، هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند، بالاست،سنگینی، شن و خردهسنگی که در راهآهن بهکار میرود، کیسه شنی که در موقع صعود بالون پایین میاندازند، سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن، سنگین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the ship's ballast consisted of forty sandbags
وزنهی تعادل کشتی عبارتبوداز؛ چهل کیسه شن
They used to ballast empty ships with sandbags.
کشتیهای خالی را با کیسههای شن تراز نگه میداشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ballast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ballast