آخرین به‌روزرسانی:

Counterweight

ˈkaʊntəˌrwet ˈkaʊntəˌrwet

معنی‌ها

noun

سنجیدن، پارسنگ کردن، چربیدن بر، حالت تعادل، وزنه تعادل

noun

وزنه تعادل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد counterweight

  1. verb constitute a counterweight or counterbalance to
    Synonyms:
    counterpoise counterpose
  1. noun a weight that balances another weight
    Synonyms:
    balance counterbalance equalizer equaliser counterpoise

ارجاع به لغت counterweight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «counterweight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterweight

لغات نزدیک counterweight

پیشنهاد بهبود معانی