گذشتهی ساده:
hedgedشکل سوم:
hedgedسومشخص مفرد:
hedgesوجه وصفی حال:
hedgingشکل جمع:
hedgesپرچین، چپر، کپر
A tall hedge separated our field from the vineyard.
پرچین بلندی کشتزار ما را از تاکستان جدا میکرد.
The deer jumped over the hedge.
آهو از روی چپر پرید.
The farm is hedged by thick rosebushes.
پرچین مزرعه از گلهای محمدی انبوهی درست شده است.
حفاظ، مانع، حصار، جلوگیر، بازدار، جداکن، سد، بند، دیوار دفاعی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A high stone hedge extended around the garrison.
حفاظ سنگی بلندی دورتادور پادگان امتداد داشت.
a hedge against inflation
مانعی در برابر تورم
A line of tanks presented a good defensive hedge.
یک صف تانک دیوارهی دفاعی خوبی را تشکیل میداد.
زبانشناسی اکراه، تردید
Give me a direct answer and don't hedge!
به من جواب درست بده و تردید نکن.
The politician’s hedge made it difficult to gauge his true stance.
اکراه سیاستمدار ارزیابی موضع واقعی او را دشوار میکرد.
محدود کردن، مانع ساختن، جلوگیری کردن، محافظت کردن، حراست کردن
Restrictive rules hedged him in on every side.
مقررات دستوپا گیر از هر سو او را محدود کرده بودند.
A barbed wire fence hedged the entrance.
نردهای از سیم خاردار از راه ورود را جلوگیری کرده بود.
My factory was hedged about by too much government interference.
دخالت زیاد دولت آزادی عمل کارخانهی مرا محدود کرده بود.
He remembered that the gods would hedge his family.
به خاطر آورد که خدایان از خانوادهی او حراست خواهند کرد.
اجتناب کردن، خودداری کردن
When asked questions by the police, he kept hedging.
وقتی که پلیس از او پرسش میکرد، او مرتباً از پاسخ اجتناب میکرد.
Our newspaper will never hedge on public matters.
روزنامهی ما هرگز در مورد مسائل عمومی خودداری نخواهد کرد.
اقتصاد (از خسارت) کاستن، جلوگیری کردن، مانع شدن، حفاظت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
He bought gold in order to hedge against inflation.
او برای حفظ خود در برابر تورم، اقدام به خریدن طلا کرد.
He has hedged his bet by betting on more than one horse.
او با شرطبندی روی بیش از یک اسب از خود در مقابل باختن حفاظت کرده است (امکان بردوباخت خود را کمتر کرده است).
hedge someone (or something) about
دست و پای کسی را بستن، احاطه کردن، مانع کار شدن
محدود کردن، احاطه کردن، دستوپاگیر شدن (برای کسی)
دو دوزه زدن، زینهارگری کردن، دادوستد تأمینی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hedge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hedge