با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hedge

hedʒ hedʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hedged
  • شکل سوم:

    hedged
  • سوم‌شخص مفرد:

    hedges
  • وجه وصفی حال:

    hedging
  • شکل جمع:

    hedges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پرچین، چپر، کپر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A tall hedge separated our field from the vineyard.
- پرچین بلندی کشت‌زار ما را از تاکستان جدا می‌کرد.
- The deer jumped over the hedge.
- آهو از روی چپر پرید.
- The farm is hedged by thick rosebushes.
- پرچین مزرعه از گل‌های محمدی انبوهی درست شده است.
noun countable
حفاظ، مانع، حصار، جلوگیر، بازدار، جداکن، سد، بند، دیوار دفاعی
- A high stone hedge extended around the garrison.
- حفاظ سنگی بلندی دورتادور پادگان امتداد داشت.
- a hedge against inflation
- مانعی در برابر تورم
- A line of tanks presented a good defensive hedge.
- یک صف تانک دیواره‌ی دفاعی خوبی را تشکیل می‌داد.
noun countable
زبان‌شناسی اکراه، تردید
- Give me a direct answer and don't hedge!
- به من جواب درست بده و تردید نکن.
- The politician’s hedge made it difficult to gauge his true stance.
- اکراه سیاست‌مدار ارزیابی موضع واقعی او را دشوار می‌کرد.
verb - transitive
محدود کردن، مانع ساختن، جلوگیری کردن، محافظت کردن، حراست کردن
- Restrictive rules hedged him in on every side.
- مقررات دست‌وپا گیر از هر سو او را محدود کرده بودند.
- A barbed wire fence hedged the entrance.
- نرده‌ای از سیم خاردار از راه ورود را جلوگیری کرده بود.
- My factory was hedged about by too much government interference.
- دخالت زیاد دولت آزادی عمل کارخانه‌ی مرا محدود کرده بود.
- He remembered that the gods would hedge his family.
- به خاطر آورد که خدایان از خانواده‌ی او حراست خواهند کرد.
verb - intransitive
اجتناب کردن، خودداری کردن
- When asked questions by the police, he kept hedging.
- وقتی که پلیس از او پرسش می‌کرد، او مرتباً از پاسخ‌ اجتناب می‌کرد.
- Our newspaper will never hedge on public matters.
- روزنامه‌ی ما هرگز در مورد مسائل عمومی خودداری نخواهد کرد.
verb - intransitive verb - transitive
اقتصاد (از خسارت) کاستن، جلوگیری کردن، مانع شدن، حفاظت کردن
- He bought gold in order to hedge against inflation.
- او برای حفظ خود در برابر تورم، اقدام به خریدن طلا کرد.
- He has hedged his bet by betting on more than one horse.
- او با شرط‌بندی روی بیش از یک اسب از خود در مقابل باختن حفاظت کرده است (امکان بردوباخت خود را کمتر کرده است).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hedge

  1. noun boundary, obstacle, especially one made of plants
    Synonyms: barrier, bush, enclosure, fence, guard, hedgerow, hurdle, protection, quickset, screen, shrubbery, thicket, windbreak
  2. verb avoid, dodge
    Synonyms: beat around the bush, be noncommittal, blow hot and cold, cop a plea, cop out, duck, equivocate, evade, flip-flop, fudge, give the run around, hem and haw, jive, pass the buck, prevaricate, pussyfoot, quibble, run around, shilly-shally, shuck, shuffle, sidestep, sit on the fence, stall, stonewall, temporize, tergiversate, tergiverse, waffle
    Antonyms: confront, face, meet
  3. verb enclose
    Synonyms: block, border, cage, confine, coop, corral, edge, fence, girdle, hem in, hinder, immure, obstruct, pen, restrict, ring, siege, surround
    Antonyms: release

Phrasal verbs

Idioms

  • hedge one's bets

    دو دوزه زدن، زینهارگری کردن، دادوستد تأمینی کردن

ارجاع به لغت hedge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hedge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hedge

لغات نزدیک hedge

پیشنهاد بهبود معانی