فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Primordial

praɪˈmɔːrdiəl praɪˈmɔːdiəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal

آغازین، دیرینه، ابتدایی، ازلی

Has the sun originated from a primordial mass of gas?

آیا خورشید از یک توده‌ی گاز اولیه به وجود آمده؟

The primordial oceans were teeming with life.

اقیانوس‌های آغازین سرشار از حیات بودند.

adjective formal

اساسی، اولیه، غیر ناشی از چیز دیگر (احساس و حالت و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The primordial fear of the dark is deeply ingrained in our psyche.

ترس اساسی از تاریکی عمیقاً در روان ما ریشه دوانده است.

The primordial connection between mother and child is unbreakable.

ارتباط غیر ناشی از چیز دیگر بین مادر و فرزند ناگسستنی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد primordial

  1. adjective earliest
    Synonyms:
    early first primary original basic fundamental primitive prime elemental radical primal pristine prehistoric primeval
    Antonyms:
    latest last

ارجاع به لغت primordial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primordial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/primordial

لغات نزدیک primordial

پیشنهاد بهبود معانی