آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Fusty

ˈfʌsti ˈfʌsti

معنی fusty | جمله با fusty

adjective

بوگرفته، کهنه، کپک‌زده، قدیمی مسلک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Fusty old clothes that had been stored in the basement for several years.

لباس‌های قدیمی و بوی نم‌گرفته که سال‌ها در زیرزمین انبار شده‌بودند.

a fusty blanket

پتوی مرطوب و بدبو

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an old politician with fusty ideas

سیاست‌باز پیر با عقاید پوسیده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fusty

  1. adjective smelling of mildew or decay
    Synonyms:
  1. adjective of a style or method formerly in vogue

ارجاع به لغت fusty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fusty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fusty

لغات نزدیک fusty

پیشنهاد بهبود معانی