آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Fusty

ˈfʌsti ˈfʌsti

معنی fusty | جمله با fusty

adjective

بوگرفته، کهنه، کپک‌زده، قدیمی مسلک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Fusty old clothes that had been stored in the basement for several years.

لباس‌های قدیمی و بوی نم‌گرفته که سال‌ها در زیرزمین انبار شده‌بودند.

a fusty blanket

پتوی مرطوب و بدبو

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an old politician with fusty ideas

سیاست‌باز پیر با عقاید پوسیده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fusty

  1. adjective smelling of mildew or decay
    Synonyms:
  1. adjective of a style or method formerly in vogue

ارجاع به لغت fusty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fusty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fusty

لغات نزدیک fusty

پیشنهاد بهبود معانی