بوگرفته، کهنه، کپکزده، قدیمی مسلک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fusty old clothes that had been stored in the basement for several years.
لباسهای قدیمی و بوی نمگرفته که سالها در زیرزمین انبار شدهبودند.
a fusty blanket
پتوی مرطوب و بدبو
an old politician with fusty ideas
سیاستباز پیر با عقاید پوسیده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fusty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fusty