امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Notched

American: ˈnɑːtʃt British: nɒtʃt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    notches
  • وجه وصفی حال:

    notching

معنی

adjective
شکاف‌دار، دندانه‌دار، دارای بریدگی، (خیاطی - یقه) چرت‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد notched

  1. adjective Not regular in form or outline
    Synonyms: nicked
  2. verb Indent
    Synonyms: dented, tallied, nicked, scored, chiselled, undercut, stepped, scotched, recorded, passed, marked, indented, cut, levelled, jabbed, gashed, posted
    Antonyms: flushed
  3. adjective Having an irregularly notched or toothed margin as though gnawed
    Synonyms: erose, serrate, serrated, hacked, crenated, toothed, emarginated, incised, jagged, saw-toothed, jaggy, nicked

ارجاع به لغت notched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «notched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/notched

لغات نزدیک notched

پیشنهاد بهبود معانی