امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stepped

stɛpt stɛpt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل step

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She stepped on the ladder.
- پا روی نردبان گذاشت.
- He stepped on my foot.
- پا روی پایم گذاشت.
adjective
پلکانی، پله‌دار
- The garden featured a stepped design.
- باغ دارای طرحی پلکانی بود.
- tepped terrace
- تراس پله‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stepped

  1. verb To move rhythmically to music, using patterns of steps or gestures
    Synonyms:
    hoofed footed danced
  1. verb Put down or press the foot, place the foot
    Synonyms:
    moved trodden walked strid advanced paced hoofed trod strutted hopped minced staged rounded hurried ranked processed marched planed measured passed maneuvered levelled descended graded ascended danced receded coursed footed
  1. verb Measure (distances) by pacing
    Synonyms:
    paced
  1. verb Treat badly
    Synonyms:
    ill-treated ill-used abused maltreated mistreated

ارجاع به لغت stepped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stepped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stepped

لغات نزدیک stepped

پیشنهاد بهبود معانی