با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hoofed

American: ˈhʊft British: huːft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • وجه وصفی حال:

    hoofing

معنی

adjective
سم‌دار (ungulate هم می‌گویند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hoofed

  1. verb Walk
    Synonyms: walked, trodden, stepped, footed, paced
  2. verb To move rhythmically to music, using patterns of steps or gestures
    Synonyms: stepped, footed, danced
  3. adjective Having or resembling hoofs
    Synonyms: hooved, ungulate, ungulated

ارجاع به لغت hoofed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hoofed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hoofed

لغات نزدیک hoofed

پیشنهاد بهبود معانی