۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Footed

American: ˈfʊtəd British: ˈfʊtɪd

سوم‌شخص مفرد:

foots

وجه وصفی حال:

footing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دارای پا یا پایه، پایه‌دار

a footed goblet

جام پایه‌دار

adjective

(به‌طور معمول با هایفن) ـ پا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

four-footed

چهارپا

adjective

ـ پایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد footed

  1. verb to combine (figures) to form a sum.
    Synonyms:
    summed totalled totalized cast totted
  1. verb to move rhythmically to music, using patterns of steps or gestures
    Synonyms:
    danced stepped hoofed
  1. verb pay for something
  1. adjective having feet
    Antonyms:
    footless

سوال‌های رایج footed

وجه وصفی حال footed چی میشه؟

وجه وصفی حال footed در زبان انگلیسی footing است.

سوم‌شخص مفرد footed چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد footed در زبان انگلیسی foots است.

ارجاع به لغت footed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footed

لغات نزدیک footed

پیشنهاد بهبود معانی