با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Processed

ˈprɑː- ˈprəʊsest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    processes
  • وجه وصفی حال:

    processing
  • صفت تفضیلی:

    more processed
  • صفت عالی:

    most processed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(محصولات غذایی) فراوری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- processed cheese
- پنیر فراوری‌شده
- processed meals
- وعده‌های غذاییِ فراوری‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد processed

  1. adjective Prepared or converted from a natural state by subjecting to a special process
    Synonyms: treated, handled, fixed
    Antonyms: unprocessed, unrefined
  2. verb Shape, form, or improve a material
    Synonyms: prepared, worked, concocted, stepped, progressed, practiced, ordered, treated, noticed, functioned, coursed, cooked
    Antonyms: neglected, forgotten
  3. verb Deliver a warrant or summons to someone
    Synonyms: served
  4. verb Institute legal proceedings against; file a suit against
    Synonyms: litigated, sued
  5. verb March in a procession
    Synonyms: marched
  6. adjective Freed from impurities by processing; ; ; - Shakespeare
    Synonyms: refined

لغات هم‌خانواده processed

ارجاع به لغت processed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «processed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/processed

لغات نزدیک processed

پیشنهاد بهبود معانی