امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Processed

ˈprɑː- ˈprəʊsest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    processes
  • وجه وصفی حال:

    processing
  • صفت تفضیلی:

    more processed
  • صفت عالی:

    most processed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(محصولات غذایی) فراوری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- processed cheese
- پنیر فراوری‌شده
- processed meals
- وعده‌های غذاییِ فراوری‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد processed

  1. adjective Prepared or converted from a natural state by subjecting to a special process
    Synonyms:
    treated handled fixed
    Antonyms:
    unprocessed unrefined
  1. verb Shape, form, or improve a material
    Synonyms:
    prepared worked concocted stepped progressed practiced ordered treated noticed functioned coursed cooked
    Antonyms:
    neglected forgotten
  1. verb Deliver a warrant or summons to someone
    Synonyms:
    served
  1. verb Institute legal proceedings against; file a suit against
    Synonyms:
    litigated sued
  1. verb March in a procession
    Synonyms:
    marched
  1. adjective Freed from impurities by processing; ; ; - Shakespeare
    Synonyms:
    refined

لغات هم‌خانواده processed

ارجاع به لغت processed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «processed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/processed

لغات نزدیک processed

پیشنهاد بهبود معانی