با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unrefined

ˌʌnrɪˈfaɪnd ˌʌnrɪˈfaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unrefined
  • صفت عالی:

    most unrefined

معنی

adjective
تصفیه‌نشده، خام، ناهنجار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrefined

  1. adjective In a natural state and still not prepared for use
    Synonyms: crude, unprocessed, native, raw, unclarified
    Antonyms: refined
  2. adjective Lacking in delicacy or refinement
    Synonyms: coarse, boorish, rude, uncouth, vulgar, unpolished, barbaric, crass, crude, gross, rough, uncivilized, uncultivated, uncultured, barbarian, churlish, brutish, ill-bred, indelicate, philistine, earthy, inelegant, tasteless, primitive, raw, troglodytic, unsophisticated

ارجاع به لغت unrefined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrefined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unrefined

لغات نزدیک unrefined

پیشنهاد بهبود معانی