آخرین به‌روزرسانی:

Brutish

ˈbruːtɪʃ ˈbruːtɪʃ

معنی و نمونه‌جمله

adjective

حیوانی، پست، بی‌شعور، درشت، خشن، ددمنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

"Man's life is nasty, brutish and short."

«عمر بشر ناخوشایند، حیوانی و کوتاه است.»

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brutish

  1. adjective resembling a beast; showing lack of human sensibility
    Synonyms:
    brutal beastly brute bestial

ارجاع به لغت brutish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brutish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brutish

لغات نزدیک brutish

پیشنهاد بهبود معانی