جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Shaped

ˈʃeɪpt ʃeɪpt

معنی shaped

به‌شکل درآمده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shaped

verb to create by combining parts or elements

Synonyms:

formed composed built structured patterned

adjective shaped to fit by or as if by altering the contours of a pliable mass (as by work or effort)

Synonyms:

made created fashioned formed configured molded conformed wrought fashoned

verb make something, usually for a specific function

Synonyms:

made created produced built designed fashioned formed manufactured constructed arranged planned developed contrived patterned structured adjusted adapted assembled determined regulated stated ordered fabricated worked molded modelled figured devised forged framed cast contoured conditioned tooled outlined become looked imaged postured conformed bent trimmed chiselled carven

Antonyms:

neglected

verb shape or influence; give direction to

Synonyms:

influenced determined formed fashioned molded regulated cast modelled

Antonyms:

destroyed deformed

سوال‌های رایج shaped

وجه وصفی حال shaped چی میشه؟

وجه وصفی حال shaped در زبان انگلیسی shaping است.

سوم‌شخص مفرد shaped چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد shaped در زبان انگلیسی shapes است.

ارجاع به لغت shaped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «shaped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaped

لغات نزدیک shaped

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!