فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Handled

سوم‌شخص مفرد:

handles

وجه وصفی حال:

handling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

کنترل‌شده، تحت‌کنترل، مدیریت‌شده، رسیدگی‌شده، واپاییده

handled crisis

بحرانِ تحت‌کنترل

handled troops

نیروهای کنترل‌شده

adjective

دارای دستگیره، دستگیره‌دار، دارای دسته، دسته‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

brass-handled doors

درهای دارای دستگیره‌ی برنجی

silver-handled scissors

قیچیِ دارای دسته‌ی نقره

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد handled

  1. adjective controlled
    Synonyms:
    managed directed organized taken care of

ارجاع به لغت handled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/handled

لغات نزدیک handled

پیشنهاد بهبود معانی