با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Handled

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    handles
  • وجه وصفی حال:

    handling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B1
    کنترل‌شده، تحت‌کنترل، مدیریت‌شده، رسیدگی‌شده، واپاییده
    • - handled crisis
    • - بحرانِ تحت‌کنترل
    • - handled troops
    • - نیروهای کنترل‌شده
  • adjective
    دارای دستگیره، دستگیره‌دار، دارای دسته، دسته‌دار
    • - brass-handled doors
    • - درهای دارای دستگیره‌ی برنجی
    • - silver-handled scissors
    • - قیچیِ دارای دسته‌ی نقره
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد handled

  1. adjective controlled
    Synonyms: organized, managed, directed, taken care of

ارجاع به لغت handled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/handled

لغات نزدیک handled

پیشنهاد بهبود معانی