فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Incised

American: ˌɪnˈsaɪzd British: ɪnˈsaɪzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    incises
  • وجه وصفی حال:

    incising

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adjective
    حک‌شده، کنده‌کاری‌شده
    • - an incised design
    • - طرح کنده‌کاری‌شده
  • adjective
    (دارای لبه‌ی چاکدار‌مانند برخی برگ‌ها) بریده‌بریده، چاکدار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد incised

  1. adjective cut
    Synonyms: engraved, etched, carved

ارجاع به لغت incised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incised

لغات نزدیک incised

پیشنهاد بهبود معانی