با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bursting

American: bɜːrstɪŋ British: bɜːstɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    burst
  • شکل سوم:

    burst
  • سوم‌شخص مفرد:

    bursts

معنی‌ها

adjective B2
پر، مملو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
(عامیانه) مشتاق، شایق
adjective
(عامیانه) نیازمند به مستراح رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bursting

  1. adjective breaking open
    Synonyms: exploding, erupting, breaking
    Antonyms: calm, peaceful, stable
  2. adjective as full as possible
    Synonyms: full, filled, packed, jammed, jam-packed, brimming, stuffed, overcrowded, crammed, teeming

ارجاع به لغت bursting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bursting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bursting

لغات نزدیک bursting

پیشنهاد بهبود معانی