با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Squall

skwɒːl skwɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
طوفانی شدن (به‌طور معمول همراه باران یا برف)، باد بی‌سابقه و شدید، باد، بوران، طوفان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squall

  1. verb Utter a sudden loud cry
    Synonyms: cry, yell, whine, shout, shout-out, whimper, call, scream, holler, hollo
  2. verb Make high-pitched, whiney noises
    Synonyms: waul, wawl
  3. noun
    Synonyms: gust, blast, storm, gale, bawl, brief gale, bluster, commotion, disturbance, tempest, flurry, gush, blow, restricted storm, shower, shriek, squawk, trouble, wind, windstorm

ارجاع به لغت squall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squall

لغات نزدیک squall

پیشنهاد بهبود معانی