امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squalid

ˈskwɑːlɪd ˈskwɒlɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    squalider
  • صفت عالی:

    squalidest

معنی

adjective
چرک، ناپاک، کثیف، بدنما، ، زننده، بدظاهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squalid

  1. adjective poor, run-down
    Synonyms: abominable, base, broken-down, decayed, despicable, dingy, dirty, disgusting, disheveled, fetid, filthy, foul, grimy, gruesome, horrible, horrid, ignoble, impure, low, mean, miry, moldy, muddy, musty, nasty, odorous, offensive, poverty-stricken, ramshackle, reeking, repellent, repulsive, scurvy, seedy, shabby, shoddy, sloppy, slovenly, soiled, sordid, ugly, unclean, unkempt, vile, wretched
    Antonyms: clean, good, kept-up, rich

ارجاع به لغت squalid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squalid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squalid

لغات نزدیک squalid

پیشنهاد بهبود معانی