امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Horrid

    ˈhɔː- / / ˈhɑː- ˈhɒrɪd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more horrid

    • صفت عالی:

      most horrid

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    ترسناک، مهیب، سهمناک، نفرت‌انگیز، زشت link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - the horrid face of the man-eating creature from Mars
    - قیافه‌ی وحشتناک موجود آدم‌خوار از کره‌ی مریخ
    - He is a horrid person.
    - او آدم بسیار ناخوشایندی است.
    - Her cooking was horrid.
    - دستپخت او تهوع‌آور بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد horrid

    1. adjective repulsive, very unpleasant
      Synonyms:
      nasty offensive terrible awful disgusting dreadful horrible revolting shocking abhorrent detestable loathsome obnoxious repellent hideous grisly gruesome beastly mean cruel lousy scary frightful ghastly grim appalling disagreeable execrable fearful heinous lurid scandalous shameful terrifying ungodly unholy unkind eerie abominable gross
      Antonyms:
      pleasant agreeable delightful pleasing wonderful magnificent

    ارجاع به لغت horrid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «horrid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horrid

    لغات نزدیک horrid

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی