با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Appalling

    əˈpɑːlɪŋ əˈpɔːlɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      appalled

    • شکل سوم:

      appalled

    • سوم‌شخص مفرد:

      appalls

    • صفت تفضیلی:

      more appalling

    • صفت عالی:

      most appalling

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    وحشتناک، وحشت‌بار، رقت‌انگیز، ترسناک، هولناک، هراس‌انگیز، مخوف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The conditions in the factory were appalling, with workers forced to work long hours in dangerous and unsanitary conditions.
    - شرایط کارخانه وحشتناک بود و کارگران مجبور بودند ساعت‌های طولانی در شرایط خطرناک و غیربهداشتی کار کنند.
    - The condition of the hostages was appalling.
    - وضع گروگان‌ها هولناک بود.
    - the appalling dirt and poverty of the children
    - کثیفی و فقر رقت‌انگیز کودکان
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد appalling

    1. adjective horrifying
      Synonyms: alarming, astounding, awful, bad, daunting, dire, disheartening, dismaying, dreadful, fearful, formidable, frightening, frightful, ghastly, grim, grody, gross, harrowing, heavy, hideous, horrible, horrid, horrific, intimidating, mean, petrifying, scaring, shocking, terrible, terrifying, the end, unnerving
      Antonyms: comforting, encouraging, reassuring, satisfying

    ارجاع به لغت appalling

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «appalling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/appalling

    لغات نزدیک appalling

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی