امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disgusting

dɪsˈɡʌstɪŋ / / dɪz- dɪsˈɡʌstɪŋ / / dɪz-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disgusted
  • شکل سوم:

    disgusted
  • سوم‌شخص مفرد:

    disgusts
  • صفت تفضیلی:

    more disgusting
  • صفت عالی:

    most disgusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
منزجرکننده، بیزارکننده، حال‌به‌هم‌زن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I'm not easily shocked, but his deed was too disgusting.
- من به راحتی شوکه نمی‌شوم اما کار او خیلی منزجرکننده بود.
- the kitchen was in a disgusting state when she left.
- وقتی رفت آشپزخانه وضعیت حال‌به‌هم‌زنی داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disgusting

  1. adjective sickening; repulsive
    Synonyms: abominable, awful, beastly, cloying, creepy, detestable, distasteful, foul, frightful, ghastly, grody, gross, gruesome, hateful, hideous, horrid, horrific, icky, loathsome, lousy, macabre, monstrous, nasty, nauseating, nerdy, noisome, objectionable, obnoxious, odious, offensive, outrageous, repellent, repugnant, revolting, rotten, satiating, scandalous, scuzzy, shameless, shocking, sleazeball, sleazy, stinking, surfeiting, vile, vulgar, yecchy, yucky
    Antonyms: attractive, desirous, pleasant, pleasing

ارجاع به لغت disgusting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disgusting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disgusting

لغات نزدیک disgusting

پیشنهاد بهبود معانی