فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cloying

ˈklɔɪɪŋ ˈklɔɪ-ɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

حال‌به‌هم‌زن، مشمئزکننده، تهوع‌آور، ناخوشایند، چیزی که شورش را درمی‌آورد و دل را می‌زند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Although the perfume is intense, it is far from cloying.

با اینکه بوی این عطر تند است، مشمئزکننده نیست.

cloying sentimentality

احساسات تهوع‌آور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cloying

  1. adjective sickly sweet
    Synonyms:
    sugary gooey syrupy honeyed saccharine oversweet mushy sentimental drippy sappy corny over-sentimental cheesy cornball cutesy

ارجاع به لغت cloying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cloying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cloying

لغات نزدیک cloying

پیشنهاد بهبود معانی