با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Saccharine

ˈsækəriːn ˈsækəriːn ˈsækəriːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more saccharine
  • صفت عالی:

    most saccharine

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    شیرین
    • - saccharine taste
    • - طعم شیرین
    • - The saccharine aroma of freshly baked cookies filled the room.
    • - عطر شیرین شیرینی‌های تازه پخته‌شده اتاق را پر کرده بود.
  • adjective
    حاوی شکر، قندی، محتوی قند
    • - saccharine vegetables
    • - سبزیجات حاوی قند
    • - The saccharine content in the fruit juice made it an unhealthy choice for diabetics.
    • - محتوی قندی موجود در آبمیوه آن را به انتخابی ناسالم برای بیماران دیابتی تبدیل کرده است.
  • adjective
    بیش‌ازحد شیرین
    • - saccharine flavor
    • - مزه‌ی بیش‌ازحد شیرین
    • - The cake was saccharine that it made her teeth ache.
    • - کیک بیش‌ازحد شیرین شد که باعث شد دندان‌هایش درد بگیرد.
  • adjective
    احساساتی (به‌طور اغراق‌آمیز و زننده یا کودکانه)، حال‌به‌هم‌زن، تصنعی
    • - her saccharine voice
    • - صدای حال‌به‌هم‌زن او
    • - a saccharine love story
    • - داستان عاشقانه‌ی تصنعی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد saccharine

  1. adjective Having or suggesting the taste of sugar
    Synonyms: cloying, sugary, syrupy, sweet, candied, honeyed, ingratiating, sentimental, treacly
  2. adjective Having the taste of sugar
    Synonyms: honeyed, candied
  3. adjective Purposefully contrived to gain favor
    Synonyms: ingratiating, ingratiatory, insinuating, sugary

ارجاع به لغت saccharine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «saccharine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saccharine

لغات نزدیک saccharine

پیشنهاد بهبود معانی