با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Saccharine

ˈsækəriːn ˈsækəriːn ˈsækəriːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more saccharine
  • صفت عالی:

    most saccharine

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- saccharine taste
- طعم شیرین
- The saccharine aroma of freshly baked cookies filled the room.
- عطر شیرین شیرینی‌های تازه پخته‌شده اتاق را پر کرده بود.
adjective
حاوی شکر، قندی، محتوی قند
- saccharine vegetables
- سبزیجات حاوی قند
- The saccharine content in the fruit juice made it an unhealthy choice for diabetics.
- محتوی قندی موجود در آبمیوه آن را به انتخابی ناسالم برای بیماران دیابتی تبدیل کرده است.
adjective
بیش‌ازحد شیرین
- saccharine flavor
- مزه‌ی بیش‌ازحد شیرین
- The cake was saccharine that it made her teeth ache.
- کیک بیش‌ازحد شیرین شد که باعث شد دندان‌هایش درد بگیرد.
adjective
احساساتی (به‌طور اغراق‌آمیز و زننده یا کودکانه)، حال‌به‌هم‌زن، تصنعی
- her saccharine voice
- صدای حال‌به‌هم‌زن او
- a saccharine love story
- داستان عاشقانه‌ی تصنعی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saccharine

  1. adjective Having or suggesting the taste of sugar
    Synonyms: cloying, sugary, syrupy, sweet, candied, honeyed, ingratiating, sentimental, treacly
  2. adjective Having the taste of sugar
    Synonyms: honeyed, candied
  3. adjective Purposefully contrived to gain favor
    Synonyms: ingratiating, ingratiatory, insinuating, sugary

ارجاع به لغت saccharine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «saccharine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saccharine

لغات نزدیک saccharine

پیشنهاد بهبود معانی