فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ingratiating

ɪnˈɡreɪʃieɪtɪŋ ɪnˈɡreɪʃieɪtɪŋ

گذشته‌ی ساده:

ingratiated

شکل سوم:

ingratiated

سوم‌شخص مفرد:

ingratiates

معنی

adjective

خاضع، خاشع، دلپسند، دلچسب، مهرانگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingratiating

  1. adjective fawning, servile
    Synonyms:
    flattering humble charming soft deferential serving obsequious insinuating crawling disarming silken smarmy saccharine toadying sycophantic unctuous
    Antonyms:
    disgusting deterring repellent

ارجاع به لغت ingratiating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingratiating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingratiating

لغات نزدیک ingratiating

پیشنهاد بهبود معانی