فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gooey

ˈɡuːi ˈɡuːi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

چسبنده، چسبناک، کاملاً احساساتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Don't touch my clothing with your gooey fingers!

با انگشتان چسبناکت دست به لباسم نزن!

I can't stand gooey scenes.

تاب تحمل صحنه‌های بسیار احساساتی و مصنوعی را ندارم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gooey

  1. adjective sticky, gummy
    Synonyms:
    adhesive tacky gluey viscous gummy soft glutinous mucilaginous
    Antonyms:
    dry

ارجاع به لغت gooey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gooey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gooey

لغات نزدیک gooey

پیشنهاد بهبود معانی