۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Gluey

ˈɡluːi ˈɡluːi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
سریشمی ،چسب‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Don't touch my dress with your gluey hands!
- با دستان چسبناک به لباسم دست نزن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gluey

  1. adjective having the property of adhering
    Synonyms:
    sticky adhesive gummy tacky gooey viscous viscid pasty glutinous mucilaginous

ارجاع به لغت gluey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gluey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gluey

لغات نزدیک gluey

پیشنهاد بهبود معانی