با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cheesy

ˈtʃizi ˈtʃizi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    cheesier
  • صفت عالی:

    cheesiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adjective
    پنیری، پنیر‌مانند، مثل پنیر
    • - It has a cheesy taste.
    • - مزه‌ی پنیر مانندی دارد.
  • adjective
    ضایع، قراضه، زهوار دررفته، فلک‌زده، درب و داغون، نفله
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cheesy

  1. adjective Of decidedly inferior quality
    Synonyms: cheap, sleazy, poor, trashy, crummy, base, lousy, caseous, miserable, paltry, bum, rotten, inferior, shoddy, shabby, chintzy, schlocky, punk, worthless, tinny

ارجاع به لغت cheesy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cheesy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cheesy

لغات نزدیک cheesy

پیشنهاد بهبود معانی