امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unclean

ˌʌnˈkliːn ˌʌnˈkliːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    uncleaner
  • صفت عالی:

    uncleanest

معنی

adjective
ناپاک، نجس، غیرسالم، آلوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unclean

  1. adjective dirty
    Synonyms:
    bedraggled befouled besmirched black blurred common contaminated corrupt decayed defiled desecrated dusty evil feculent fetid filthy foul grimy impure messy muddy nasty polluted profaned putrescent putrid rancid rank rotten sloppy slovenly smeared smudged soiled sooty sordid spotted squalid stable stained stale stinking sullied tainted tarnished unhealthful vile
    Antonyms:
    clean hygienic uncontaminated unpolluted

ارجاع به لغت unclean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unclean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unclean

لغات نزدیک unclean

پیشنهاد بهبود معانی