فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Squadron

ˈskwɑːdrən ˈskwɒdrən

شکل جمع:

squadrons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

گردان هوایی، اسکادران

The captain commanded his squadron to execute a synchronized aerial maneuver.

کاپیتان به گردان هوایی دستور داد تا مانور هوایی هماهنگ را اجرا کنند.

The elite special forces squadron completed their mission behind enemy lines undetected.

اسکادران نیروهای ویژه‌ی زبده مأموریت خود را در پشت خطوط دشمن بدون شناسایی انجام دادند.

noun countable

دسته (بزرگ) (از اشخاص و چیزها و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

A squadron of protesters marched through the streets.

دسته‌ای از معترضان در خیابان‌ها راهپیمایی کردند.

A large squadron of geese flew.

دسته‌ی بزرگی از غازها پرواز کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squadron

  1. noun
    Synonyms:
    group unit squad wing fleet battalion armada escadrille

ارجاع به لغت squadron

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squadron» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squadron

لغات نزدیک squadron

پیشنهاد بهبود معانی