فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Choke

tʃoʊk tʃəʊk

گذشته‌ی ساده:

choked

شکل سوم:

choked

سوم‌شخص مفرد:

chokes

وجه وصفی حال:

choking

شکل جمع:

chokes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

خفه کردن، بستن، مسدود کردن، انسداد، اختناق، دریچه، ساسات (ماشین)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He tried to choke me with the pillow.

او سعی کرد با متکا مرا خفه کند.

Leaves have choked the gutter.

برگ‌ها جوی را مسدود کرده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The wheat field is choked with weeds.

علف مزرعه‌ی گندم را فرا گرفته است.

a choked voice

صدای گرفته (در اثر احساسات)

He choked two or three times while talking.

دو سه بار در حین صحبت حرف در گلویش گیر کرد.

He was too choked to say anything more.

او آن‌قدر عصبانی بود که صدایش بیرون نمی‌آمد.

She choked back her anger.

او خشم را در درون خود خفه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد choke

  1. verb smother, block
    Synonyms:
    stop block close fill obstruct suppress check kill die smother stifle drown squeeze constrict throttle gag suffocate clog dam bar retard stuff overpower occlude stopper asphyxiate strangle strangulate stunt wring gasp garrote gibbet noose
    Antonyms:
    release unblock unconstrict

Phrasal verbs

choke back

جلو گریه یا احساسات خود را گرفتن

choke down

(با اشکال) فرو دادن، (با اشکال) قورت دادن

choke off

به پایان رساندن، رشد چیزی را تمام کردن

choke up

1- بستن، گرفتن، مسدود کردن 2- زیادی پر کردن، اشباع کردن 3- (به واسطه‌ی ترس یا احساسات) قادر به صحبت نبودن، زبان بند آمدن

ارجاع به لغت choke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «choke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/choke

لغات نزدیک choke

پیشنهاد بهبود معانی