انگلیسی بریتانیایی مردن، غزل خداحافظی را خواندن (بهطور ناگهانی)
I couldn't believe it when I heard that he popped off last night.
باورم نشد وقتی شنیدم دیشب مرد.
The old man lived a long life, but he finally popped off in his sleep.
پیرمرد عمر طولانی داشت اما بالاخره در خواب غزل خداحافظی را خواند.
انگلیسی بریتانیایی فلنگ را بستن، جیم شدن (بهطور ناگهانی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The party was getting boring, so I decided to pop off.
مهمونی داشت کسلکننده میشد، تصمیم گرفتم فلنگ رو ببندم.
As soon as the meeting finished, the boss popped off without saying a word to anyone.
به محض اینکه جلسه تموم شد، رئیس بدون اینکه حرفی به کسی بزنه، جیم شد.
انگلیسی آمریکایی با عصبانیت حرف زدن (و نسنجیده)
My boss tends to pop off at me whenever I make a mistake.
رئیس من تمایل دارد هر زمان که من اشتباه میکنم، با عصبانیت با من حرف بزند.
The angry customer began to pop off at the cashier.
مشتری عصبانی با عصبانیت با صندوقدار حرف شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pop off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pop-off