با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Asphyxiate

æsˈfɪksieɪt / / əs- æsˈfɪksieɪt / / əs-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
خفه کردن، مختنق کردن، خناق پیدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- asphyxiating gases
- گازهای خفقان‌آور
- Most of the people who died in the fire had been asphyxiated by the fumes.
- اکثر کسانی که در آتش‌سوزی مردند به واسطه‌ی گاز و بخار خفه شده بودند.
- The gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation.
- لوله‌ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد asphyxiate

  1. verb cut off air
    Synonyms: choke, drown, smother, stifle, strangle, strangulate, suffocate
    Antonyms: breathe, loosen

ارجاع به لغت asphyxiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «asphyxiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/asphyxiate

لغات نزدیک asphyxiate

پیشنهاد بهبود معانی